قسمت دویست و شصت و نهم ابیات 18975 تا 19077

حکایت آن مخنث و پرسیدن لوطی ازو در حالت لواطه کی این خنجر از بهر چیست گفت از برای آنک هر کی با من بد اندیشد اشکمش بشکافم لوطی بر سر او آمد شد می‌کرد و می‌گفت الحمدلله کی من بد نمی‌اندیشم با تو «بیت من بیت نیست اقلیمست هزل من هزل نیست تعلیمست» ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها ای فما فوقها فی تغییر النفوس بالانکار ان ما ذا اراد الله بهذا مثلا و آنگه جواب می‌فرماید کی این خواستم یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا کی هر فتنه‌ای هم‌چون میزانست بسیاران ازو سرخ‌رو شوند و بسیاران بی‌مراد شوند و لو تاملت فیه قلیلا وجدت من نتایجه الشریفة کثیرا

Om Podcasten

اين بار مولانا را نخوانيم، بلكه بفهميم مثنوي را بيت به بيت گوش كنيم و پيام مولانا با زبان ساده دريابيم گر شدی عطشان بحر معنوی فرجه‌ای کن در جزیره‌ی مثنوی تبلیغات: +98 996 569 1194 حمایت: https://hamibash.com/masnavipodcast