سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند ۱۹۲

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۲مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن سرو چمان من چرا ميل چمن نمی‌کند همدم گل نمی‌شود ياد سمن نمی‌کند دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس گفت که اين سياه کج گوش به من نمی‌کند تا دل هرزه‌گرد من رفت به چين زلف او زان سفر دراز خود (یاد) عزم وطن نمی‌کند پيش کمان ابرويش لابه همی‌کنم ولی گوش کشيده است از آن گوش به من نمی‌کند با همه (عطر) عطف دامنت آيدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند چون ز نسيم می‌شود زلف بنفشه پرشکن وه که دلم چه ياد از آن عهدشکن نمی‌کند دل به اميد روی او همدم جان نمی‌شود جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند ساقي سيم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد کيست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند دستخوش جفا مکن آب رخم که فيض ابر بی مدد سرشک من دُرّ عدن نمی‌کند کشته‌ی غمزه‌ی تو شد حافظ ناشنيده‌پند تيغ سزاست هر که را (درک) درد سخن نمی‌کندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Om Podcasten

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم