بیا تا گل برافشانیم ۳۷۴

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۷۴مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن بيا تا گل برافشانيم و می در ساغر اندازيم فلک را سقف بشکافيم و طرحی نو دراندازيم اگر غم لشکر انگيزد که خون عاشقان ريزد من و ساقی به هم بر او تازيم و بنيادش براندازيم شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ريزيم نسيم عطرگردان را شکر در مجمر اندازيم چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش که دست‌افشان غزل خوانيم و پاکوبان سر اندازيم صبا خاک وجود ما بدان عالیجناب انداز بود کآن شاه خوبان را نظر بر منظر اندازيم يکی از عقل می‌لافد يکی طامات می‌بافد بيا کاين داوری‌ها را به پيش داور اندازيم بهشت عدن اگر خواهی بيا با ما به ميخانه که از پای خمت یکسر به حوض کوثر اندازيم سخندانی و خوشخوانی نمی‌ورزند در شيراز بيا حافظ که تا خود را به ملکی ديگر اندازيمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Om Podcasten

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم