اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول ۳۰۶

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۰۶مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر به کو/ی تو باشد/ مرا مجا/ل وصول رسد به دولت وصل تو کار (وصلت نوای) من به اصول قرار برده ز من آن دو (سنبل) نرگس رعنا فراغ برده ز من آن دو جادوی مکحول چو بر در تو من بی‌نوای بی‌زر و زور به هيچ باب ندارم ره خروج و دخول کجا روم چه کنم چاره از کجا جويم (کجا روم چه کنم چون شوم چه چاره کنم)که گشته‌ام ز غم و جور روزگار ملول من شکسته‌ی بدحال زندگی يابم (چو شمع پیش تو من زندگی ز سر گیرم)در آن (نفس) زمان که به تيغ غمت شوم مقتولخرابتر ز دل من غم تو جای نيافت که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول دل از جواهر مهرت چو صيقلی دارد (چو از جواهر مهر تو صیقلی دارد)بود ز زنگ حوادث هر آينه مصقول چه جرم کرده‌ام ای جان و دل به حضرت تو که طاعت من بیدل نمی‌شود مقبول؟ به درد عشق بساز و خموش کن حافظ رموز عشق مکن فاش پيش اهل عقولSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Om Podcasten

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم