هاتفی از گوشه‌ی میخانه دوش ۲۸۴

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۴مفتعلن مفتعلن فاعلنهاتفی از گوشه‌ی ميخانه دوش گفت ببخشند گنه می بنوش لطف (عفو) الهی بکند کار خويش مژده‌ی رحمت برساند سروشلطف خدا بيشتر از جرم ماست نکته‌ی سربسته چه (گویی) دانی خموش اين خرد خام به ميخانه بر تا می لعل آوردش خون به جوش گر چه وصالش نه به کوشش دهند هر قدر ای دل که توانی بکوش گوش من و حلقه‌ی گيسوی يار روی من و خاک در می‌فروش رندی حافظ نه گناهی‌ست صعب با کرم پادشه (جرم) عيب‌پوش داور دين شاه شجاع آن که کرد روح قدس حلقه‌ی امرش به گوش ای ملک العرش مرادش بده و از خطر چشم بدش دار گوشSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Om Podcasten

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم