خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم ۳۶۸

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۶۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنخيز تا از در ميخانه گشادی طلبيمبه ره دوست نشينيم و مرادی طلبيمزاد راه حرم وصل نداريم مگربه گدایی ز در ميکده زادی طلبيماشک آلوده‌ی ما گر چه روان است ولیبه رسالت سوی او پاک نهادی طلبيملذت داغ غمت بر دل ما باد حراماگر از جور غم عشق تو دادی طلبيمنقطه‌ی خال تو بر لوح بصر نتوان زدمگر از مردمک ديده مدادی طلبيمعشوه‌ای از لب شيرين تو دل خواست به جانبه شکرخنده لبت گفت مزادی طلبيمتا بود نسخه‌ی عطری دل سودازده رااز خط غاليه‌سای تو سوادی طلبيمچون غمت را نتوان يافت مگر در دل شادما به اميد غمت خاطر شادی طلبيمبر در مدرسه تا چند نشينی حافظخيز تا از در ميخانه گشادی طلبيمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Om Podcasten

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم