بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم ۳۸۰

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گويم که من دلشده اين ره نه به خود می‌پويم در پس آينه طوطی‌صفتم داشته‌اند آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گويم من اگر خارم و گر گل چمن‌آرایی هست که از آن دست که می‌پروردم می‌رويم دوستان عيب من بیدل حيران مکنيد گوهری دارم و صاحب‌نظری می‌جويم گر چه با دلق ملمع می گلگون عيب است مکنم عيب کز او رنگ ريا می‌شويم خنده و گريه‌ی عشاق ز جایی دگر است می‌سرايم به شب و وقت سحر می‌مويم حافظم گفت که خاک در ميخانه مبوی گو مکن عيب که من مشک ختن می‌بويمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Om Podcasten

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم