عمری‌ست تا به راه غمش رو نهاده‌ايم ۳۶۵

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۶۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان عمری‌ست تا به راه غمش رو نهاده‌ايمروی و ريای خلق به يک سو نهاده‌ايم طاق و رواق مدرسه و قال و قيل علمدر راه جام و ساقی مه‌رو نهاده‌ايم هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده‌ايم هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده‌ايمما ملک عافيت نه به لشکر گرفته‌ايم ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده‌ايم عمری گذشت تا به اميد اشارتی چشمی بدان دو گوشه‌ی ابرو نهاده‌ايمتا سحر چشم يار چه بازی کند که باز بنياد بر کرشمه‌ی جادو نهاده‌ايم بی ناز نرگسش سر سودایی از ملال همچون بنفشه بر سر زانو نهاده‌ايم بر بوی عید وصل چو نظارگان ماهچشم طلب بر آن خم ابرو نهاده‌ايم گفتی که حافظا دل سرگشته‌ات کجاست؟ در حلقه‌های آن خم گيسو نهاده‌ايمابیات الحاقی:حافظ به عیش کوش که ما نقد عقل و هوشاز بهر یار سلسله‌گیسو نهاده‌ایمننهاده‌ایم بار جهان بر دل ضعیفوین کار و بار بسته به یک مو نهاده‌ایمهشیار و عاقلیم که بر دست و پای عقلزنجیر و بند از خم گیسو نهاده‌ایمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Om Podcasten

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم