فصل اول، قسمت نهم (آخر): بی کله ها

خلاصه قسمت قبلی :در قسمت قبلی تعریف کردم که منوچهر به دنیا اومد و بزرگ شد و فریدون هم به طور رسمی کردش جانشین خودش. سلم و تور هم که فهمیدند دیگه نقشه شون برای کشتن جانشینان فریدون جواب نمیده، خواستند برای پرهیز از جنگ و رویارویی با فریدون و گروهش از راه دیپلوماتیک قضیه رو حل بکنند اما بازم اون هم جواب نداد و فریدون پسشون زد! در نهایت پیش دستی کردند و خودشون لشکر کشی کردند و در قلعه آلالان اردو زدند. که از این طرف هم منوچهر به نمایندگی از فریدون رفت با سپاهش جلوشون. سلم و تور ولشکرشون هم از قلعه اومدند بیرون و رفتند به دشت، محل جنگ! الان در آستانه شروع جنگ هستیم، قسمت آخر این فصل رو شروع میکنیم. 

Om Podcasten

سلام، من حمید هستم و شما در اینجا به دیوان گوش میدید. در دیوان من داستان های قدیمی ایرانی رو به قدر فهم خودم و به زبونی ساده برای شما تعریف میکنم.