آی‌قصه | گل تابستانی

✍️ نوشته‌ی نفیسه نصیران

🎙 قصه‌گو: یاشار ابراهیمی

👩‍🎨 تصویرگر: مهدیه قاسمی


خلاصه داستان:

توی یک دشت بزرگ و پرگل و سرسبز یک جوانه کوچولو زندگی می‌کرد. جوانه کوچولو، برگ‌های صورتی قشنگی داشت اما همیشه از این‌که کوچولو بود و کسی بهش توجه نمی‌کرد ناراحت بود. تا این‌که یک روز از خواب بیدار شد و درد عجیبی توی ساقه‌ش حس کرد. چشم‌هاش را باز کرد و احساس کرد دارد از جای بلندی می‌افتد. او در تابستان قد کشیده بود! 


متن کامل قصه


💈 اینستاگرام آی‌قصه: Instagram.com/iGhe3

💈 تلگرام آی‌قصه: t.me/iGhe3

💈 ایمیل آی‌قصه: iGhe3.box@gmail.com

💈 وبسایت آی‌قصه: iGhe3.com

Om Podcasten

آی‌قصه؛ جایی برای قصه گفتن و قصه شنفتن! www.iGhe3.com