چون سيل درين دشت و درم نيست تسلی - ابوالمعانی بیدل

چون سيل درين دشت و درم نيست تسلیيارب روم از خويش بدرياي تو افتمغزل کاملکو شور دماغي که بسوداي تو افتمگردي کنم ايجاد و بصحراي تو افتمعمريست درين باغ پرافشان اميدمشايد چو نگه بر گل رعناي تو افتمآنزلف پريشان همه جا فتنه فگند استهر دام که بينم بتمناي تو افتمچون سايه زسر تا قدمم ذوق سجوديستبگذار که در پاي سراپاي تو افتممپسند که امرزو من گمشده فرصتدر کشمکش وعده فرداي تو افتمخورشيد گريبان خيالات نداردکو لفظ که در فکر معماي تو افتمپرواي خم ابروي ناز فلکم نيستهيهات گر از طاق دل آراي تو افتمچون سيل درين دشت و درم نيست تسلييارب روم از خويش بدرياي تو افتمبيدل بره عشق تلاشت خجلم کردپيش آ قدمي چند که در پاي تو افتمحضرت ابوالمعانی بیدل رحنویسنده: محمد میرویس غیاثیبکوشش: احمد فهیم هنرور

Om Podcasten

در این کانال ضمن دکلمه و تفسیر ابیات شعرای نامدار، تفسیر اشعار دیوان شمس تبریزی، دکلمه غزلیات، حکایات مثنوی معنوی، مجالس سبعه، مقالات شمس تبریزی و منتخب از فیه ما فیه حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی را نیز نشر خواهیم نمود. درور سایت شعرستان Shaeristan.Com