به یک کرشمه که نرگس به خود فروشی کرد - حافظ شیرازی

به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کردفریب چشم تو صد فتنه در جهان انداختغزل کاملخمی که ابروی شوخ تو در کمان انداختبه قصد جان من زار ناتوان انداختنبود نقش دو عالم که رنگ الفت بودزمانه طرح محبت نه این زمان انداختبه یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کردفریب چشم تو صد فتنه در جهان انداختشراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمنکه آب روی تو آتش در ارغوان انداختبه بزمگاه چمن دوش مست بگذشتمچو از دهان توام غنچه در گمان انداختبنفشه طره مفتول خود گره می‌زدصبا حکایت زلف تو در میان انداختز شرم آن که به روی تو نسبتش کردمسمن به دست صبا خاک در دهان انداختمن از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیشهوای مغبچگانم در این و آن انداختکنون به آب می لعل خرقه می‌شویمنصیبه ازل از خود نمی‌توان انداختمگر گشایش حافظ در این خرابی بودکه بخشش ازلش در می مغان انداختجهان به کام من اکنون شود که دور زمانمرا به بندگی خواجه جهان انداختشاعر: حضرت حافظ شیرازی رحبقلم: اصغر طاهرزادهبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com

Om Podcasten

در این کانال ضمن دکلمه و تفسیر ابیات شعرای نامدار، تفسیر اشعار دیوان شمس تبریزی، دکلمه غزلیات، حکایات مثنوی معنوی، مجالس سبعه، مقالات شمس تبریزی و منتخب از فیه ما فیه حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی را نیز نشر خواهیم نمود. درور سایت شعرستان Shaeristan.Com