چه سیل است یارب دم تیغ او - ابوالمعانی بیدل

چه سیل است یارب دم تیغ اوکه چون از سرم بگذرد پل‌ کندغزل کاملاگر معنی خامشی ‌گل کندلب غنچه تعلیم بلبل ‌کندبساط جهان جای آرام نیستچرا کس وطن بر سر پل‌ کنددرین انجمن مفلسان خامشندصراحی خالی چه قلقل ‌کندقبا کن در بن باغ‌،جیب طربکه از لخت دل غنچه فرگل‌ کندزبان را مکن پر فشان طلبمبادا چراغ حیا گل‌کندمکش سر ز پستی‌ که آواز آبترقی بقدر تنزل‌ کندچه سیل است یارب دم تیغ اوکه چون بگذرد از سرم پل‌ کندمن‌ و یاد حسنی که در حسرتشجگر دامن ناله پرگل کندز رمز دهانش نباید اثرعدم هم به خود گر تامل ‌کندز بیداد آن چشم نتوان‌ گذشتدلی را که او خون کند مل کندز بس قهر و لطفش همه خوش‌اداستنگه می‌کند گر تغافل ‌کنددلت بی‌دماغ‌ست بیدل مبادبه تعطیل‌، حکم توکل‌کندحضرت ابوالمعانی بیدل رحبقلم: محمد عبدالحمید اسیر قندی آغابکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com

Om Podcasten

در این کانال ضمن دکلمه و تفسیر ابیات شعرای نامدار، تفسیر اشعار دیوان شمس تبریزی، دکلمه غزلیات، حکایات مثنوی معنوی، مجالس سبعه، مقالات شمس تبریزی و منتخب از فیه ما فیه حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی را نیز نشر خواهیم نمود. درور سایت شعرستان Shaeristan.Com