فصل ۲ - قسمت ۳۲ - آن روز که سیاهی تبریز را فرا گرفت

نبیل: سام خان گفت من مسیحی هستم و دشمنی با شما ندارم. شما را به خداوندی که شریکی ندارد قسم می دهم که اگر حقی در نزد شما هست، کاری بکنید که من دخالتی در ریختن خون شما نداشته باشم. حضرت باب فرمودند: تو به آنچه ماموری مشغول باش. اگر نیت تو خالص باشد، حق تو را از این مخمصه نجات خواهد داد.

Om Podcasten

در فصل دوم این برنامه که به مناسبت دویستمین سال تولد حضرت باب به صورت نمایش رادیویی تهیه شده ماندانا دختر ایرانی، تاریخ نبیل را که از دوست بهائیش ترنم گرفته مطالعه می‌کند. دوباره نبیل زرندی خود تاریخش را روایت می‌کند.